علی ماعلی ما، تا این لحظه: 10 سال و 2 ماه و 21 روز سن داره

دلنوشته های من برای زیباترینم

7 ماهگی قند و نبات

سلام پسرکم قربون قد و بالات و چشمای نازت برم الهی همیشه سالم باشی و غم و ناراحتیتو نبینیم منو باباییت پسرم تو این ماهی که گذشت مشخص شد که سنگ کلیه داره البته قبلا مشکوک بود ولی حالا قطعی شده.منم مجبور شدم ازش تست ادرار 24 ساعته بگیرم که واقعا برای یه بچه تو این سن سخته... که آزمایشگاه ناشی گری کردو مجبور شدیم آزمایشو تکرار کنیم.بماند که بدنت واقعا زخم و پوستت سوزشی و دردناک شده بود و دلم با هر بار جمع کردن ادرارت مثله ابر بهار گریه میکرد.واقعا روزای سختی بود.الهی همه ی بچه ها سالم و شاد باشن..بعدشم که شما همچنان بی تاب بودیو ما هم دیگه درمونده بودیم مخصوصا من.شبا که نیم ساعت ب نیم ساعت بیدار میشدی با جیغ.روزا هم که کلا بهم چسبیده ب...
25 شهريور 1393

6ماهگی

سلام پسرم قربون قدو بالات برم که نیم سال رو با هم گذروندیم ....عجب روزایی بود ولیییییییی خداییش اشکمو در آوردی..رحمی بهم بکن مامانی... از این به بعدشو مثل آقاها شو..باشه پسرم؟؟؟؟؟؟؟   قربون دندونات برم   جای واکسنهای 6 ماهگی پسرم کاملا نمایانه...علی من بعد از واکسن 6 ماهگیش زیاد تب نداشت و زیاد هم گریه نکرد... پسرم با کمک بالشت و متکا میشینه فداش بشم الهیییییییی   اینم ژست پسرم وقتی تازه از خواب بیدار شده و مامانش میخواد عوضش کنه قربون چشمای پفیت بشمممممممم   با این قیافه و ژست مظلومانت هیشکی متوجه شیطنات و ورووجک بازیهات نمیشه الا منو بابات   پس...
25 شهريور 1393

5 ماهگی علی جونم

اینم عکسای 5 ماهگی پسرم با تاخیر 2 ماهه پسرم تو این ماه شیطنتاش نمایان شد. هنوز هم شبها بد میخوابید و تا صبح حدودا 10 باری بیدار میشد.ما هم هرچه تلاش کردیم تا دلیلشو بفهمیم فایده ای نداشت.چاره کارمون فقط صبر بود و صبر.منم روز به روز کلافه تر میشدم.چون خواب روزتم در حد چرت زدن نیم ساعته بود. تو همین ماه بود که خاله غزالت ازدواج کرد ولی من تو جشن نامزدیش نتونستم پامو تو سالن بزارمو همش تو نمازخونه کنار تو بودم...در ضمن تو همین ماه بود که 2 تا دندون پایین پسرم نمایان شد...یعنی دقیقا تو 4ماه و 15 روزگیت...عین بابایی به گفته مادرجونت.شما همه چیزت به بابایی رفته به جز چشمات که به منه بینوا کشیده   وقتی پسرم تو خوابه نازهههههههه ...
25 شهريور 1393
1